Foreword
ویتمن در این بخش «آواز خویشتن» بر سر سفرهی غذایی با آدمهای پیشپاافتاده و تحقیرشده «هدف پیچیدهی» خود را به زبان میآورد: این که میخواهد نگاه طبقاتی ما را به دنیا وارونه کند؛ قدیس و گناهکار و دیگران همه باهم سر سفرهی او دعوت شدهاند. آنچه حیران میکند (یک معنی کهن واژهی مورداستفادهی ویتمن astonish «ایجاد ترس ناگهانی» است)، آنچه شاعر با ما در میان میگذارد، این است که «آمیزش اندیشناک» او و «دوباره خروج»اش، سرانجامِ تلاشش برای همبستگی و خیالپردازیهایش، نشاناش داده است (کِی و کجایش را ما نمیدانیم) که هیچ سلسلهمراتبی در طبیعت یا جامعه وجود ندارد، تفاوتی نیست میان باران بهاری، میکای معدنی زیر نور خورشید، و چهچه چکاوک، تازه اگر صرفنظر کنیم از دغدغههای هرکدام از مهمانان خوان زندگی. هیچکس نمیتواند از مقام خود سوءاستفاده کند.
تأثیر ویتمن بر نسلهای بعدی شعرا، چه عروضی چه فلسفی، را میتوان در انبوه فرمهای آزاد در شعر مدرن آمریکا و در رفتار عموماً دموکراتیک با دنیا جست، در این تفکر که عملاً هرچیزی میتواند الهامبخش اثری تازه باشد. بهعنوان مثال، رابرت هاس در «باران بهار» Spring Rain در خیال خود باد و بوران اقیانوس آرام را تا چندین آیندهی ممکن دنبال میکند ــ وقتی برف شده است در سیرا؛ وقتی زباندرقفایی شده که در امتداد نهر جوانه زده است و جیجاقهای خاکستری که تخم گیاه میخورند تکثیرش کردهاند؛ وقتی پسزمینهی نوشیدن قهوه با دوستی شده است، دیداری که «مضمون بهزباننیامده»اش «میمنت جمع» است و «برکت پراکنش.» این مضمون هر تعاملی است، در تجربههای چه انسانی چه غیرانسانی: ما دور هم جمع میشویم، و بعد میرویم. این ویتمن بود که یادمان داد چطور از این واقعیت حیرتآور شعر خلق کنیم.
—CM
سفرهایست این، اینکه به تساوی چیده شده، گوشتی برای گرسنگی طبیعی، بدکاران راست، چنانکه نیکوکاران را، با همه وعده میگذارم نه بیاعتنایی میکنم به کسی نه چشمپوشی از او، بدکاره، طفیلی و دزد، بدینوسیله همه دعوت میشوند برده با لبهای پُر دعوت است، بیمار مقاربتی دعوت است، تفاوتی نیست میان آنها و دیگران. این فشار دستی خجالتیست، پریشانی و عطر موست این لمسِ لبهای من است بر لبان تو، این زمزمهی تمناست، این ارتفاع و عمق بعیدِ منعکس بر صورتم، آمیزش اندیشناک من است و دوباره خروج. خیال میکنی هدفی پیچیده دارم؟ چنین است، آری چنان که رگبار فروردین راست و میکای معدنی را، بر جانب سنگ. به گمانات متحیرم؟ آیا حیران است روشنایی روز؟ آیا چهچهِ زودآمدِ چکاوک در جنگل متحیر است؟ وز آنان حیرانترم من؟ محرمانه حرف میزنم اینک بر همه شاید فاش نکنم، اما به تو خواهم گفت.
Song of Myself, Section 19 —poem read by Sholeh Wolpe
Afterword
ویتمن در این بخش «آواز خویشتن» بر سر سفرهی غذایی با آدمهای پیشپاافتاده و تحقیرشده «هدف پیچیدهی» خود را به زبان میآورد: این که میخواهد نگاه طبقاتی ما را به دنیا وارونه کند؛ قدیس و گناهکار و دیگران همه باهم سر سفرهی او دعوت شدهاند. آنچه حیران میکند (یک معنی کهن واژهی مورداستفادهی ویتمن astonish «ایجاد ترس ناگهانی» است)، آنچه شاعر با ما در میان میگذارد، این است که «آمیزش اندیشناک» او و «دوباره خروج»اش، سرانجامِ تلاشش برای همبستگی و خیالپردازیهایش، نشاناش داده است (کِی و کجایش را ما نمیدانیم) که هیچ سلسلهمراتبی در طبیعت یا جامعه وجود ندارد، تفاوتی نیست میان باران بهاری، میکای معدنی زیر نور خورشید، و چهچه چکاوک، تازه اگر صرفنظر کنیم از دغدغههای هرکدام از مهمانان خوان زندگی. هیچکس نمیتواند از مقام خود سوءاستفاده کند.
تأثیر ویتمن بر نسلهای بعدی شعرا، چه عروضی چه فلسفی، را میتوان در انبوه فرمهای آزاد در شعر مدرن آمریکا و در رفتار عموماً دموکراتیک با دنیا جست، در این تفکر که عملاً هرچیزی میتواند الهامبخش اثری تازه باشد. بهعنوان مثال، رابرت هاس در «باران بهار» Spring Rain در خیال خود باد و بوران اقیانوس آرام را تا چندین آیندهی ممکن دنبال میکند ــ وقتی برف شده است در سیرا؛ وقتی زباندرقفایی شده که در امتداد نهر جوانه زده است و جیجاقهای خاکستری که تخم گیاه میخورند تکثیرش کردهاند؛ وقتی پسزمینهی نوشیدن قهوه با دوستی شده است، دیداری که «مضمون بهزباننیامده»اش «میمنت جمع» است و «برکت پراکنش.» این مضمون هر تعاملی است، در تجربههای چه انسانی چه غیرانسانی: ما دور هم جمع میشویم، و بعد میرویم. این ویتمن بود که یادمان داد چطور از این واقعیت حیرتآور شعر خلق کنیم.
—CM
Question
در فرهنگ شما آداب و رسوم سفرهی غذا چیست؟ آیا در مناسبتهای خاص سفرههایی هست که برای کسانی فراتر از خانواده و دوستان چیده شود؟ چه مناسبتهایی را میتوانید تصور کنید که درشان سفرههایی هم برای «بدکاران» هم برای «نیکوکاران» گسترده شود؟